....شبهاى ماه رمضان را بخصوص در تابستان، مردم تا صبح بیدار میماندند و این کار در تمام طبقات مرسوم بود. بعضى مشغول عبادت و خواندن دعا و قرآن میشدند و براى درك ثواب هر شب تا صبح بیدار میماندند، بعضی نیز شبها بیدار میماندند که صبحها لامحاله تا نزدیک ظهر بتوانندبخوابند و اثر روزه در آنها کمتر باشد.....
ماه رمضان در تهران عصر ناصری




ماه رمضان ماه قرآن خوانى بود، بعضى بودند که هر روز یک قرآن تمام می خواندند اینها اکثر اشخاصى بودند که قرآن استیجارى میخواندند(برای اموات ) و در مقابل هر قرآن تمام منتهى دو قران می گرفتند. کمتر کسى بود که سواد داشته باشد و ماه رمضان یک قرآن تمام ختم نکند، حتى در میان عوام معروف بود که هرکه قرآنى در ماه رمضان شروع کند و نیمه تمام گذارد، مقروض خواهد شد.

مسجدها عموما پر میشد، مردم از هر طبقه و هر صنف نماز ظهر و عصر را بجماعت میخواندند.بعد از نماز امام مسجد اگر از اهل فضل بود، خود بمنبر میرفت و مردم را موعظه میکرد. روزهاى جمعه و احیاها بمناسبت تعطیلی، مساجد پرجمعیت تر از سایر روزهامیشد. بعضى از مقدسین هم بودند که قبل از افطار و حتی صبحها بمسجد رفته، نماز مغرب و عشا را هم بجماعت میخواندند ولى صبح و مغرب و عشا دیگر بعد از نماز موعظه در کار نبود. زیرا احتیاج بخواب و خوراك، محلى براى شنیدن وعظ باقى نمی گذاشت .شبهاى ماه رمضان را بخصوص در تابستان، مردم تا صبح بیدار میماندند و این کار در تمام طبقات مرسوم بود. بعضى مشغول عبادت و خواندن دعا و قرآن میشدند و براى درك ثواب هر شب تا صبح بیدار میماندند، بعضی نیز شبها بیدار میماندند که صبحها لامحاله تا نزدیک ظهر بتوانندبخوابند و اثر روزه در آنها کمتر باشد. بالاخره دستۀ سومى هم بودند که شب را به قمار صبح میکردند و میگفتند اگر باین سرگرمى مشغول نشوند، ناچارند بخوابند و روز دیگر خواب نمیروند و روزه براى آنها مشکل خواهد شد. اگر اشخاصى بودند که میخواستند طفره بروند، نمی توانستند و ناچار بودند همرنگ جماعت باشند.چون حتى در خانۀ خود هم جائى نداشتند که روزه خورى کنند.

مرحوم احمد منشور میگفت با برادرم شبى در مجلس قمار تا صبح مشغول بودیم، چون بسحرى نرسیدیم روزه را خورده بعد بمنزل آمدیم، خبر روزه خورى ما زودتر از خودمان بمنزل رسیده بود، همینکه وارد شدیم مادرم از ما رو گرفت، چند روز با ما مثل جذامیها رفتار میکردند،قدغن شده بود نوکر و خدمتکار دور و ور ما نمی آمدند، غذا که براى ما می آوردند، در اطاق گذاشته فرار می کردند، تا بالاخره ما را توبه رسمى دادند، و به عضویت خانه پذیرفتند.ناخوشها که شرعا باید روزه ي خود را بخورند، در بیرون خانه همرنگ جماعت بودند.اگر کسى پیدا می شد که بخواهد خود را ناخوش قلمداد کرده و بدینوسیله روزه خورى کند، طبیبى که تصدیق مرض بدهد ولو شفاهى و براى متقاعد کردن اهل خانه هم باشد، گیر نمی آورد .اطباى آن دوره حتى یهودیهاى آنها، ولو براى روزه خورى هم، احترام تصدیق خود را داشتند و براى خواهش دوست و رفیق تصدیق غیرواقع نمیکردند.

سه شب احیا شبهاى عبادت بود، مردم بعد از افطار بمسجدها میرفتند. و نماز قضا میخواندند. بعد از آن واعظ یا پیشنماز به منبر میرفت و از فضیلت عبادت شب قدر براى مردم میگفت و نزدیک سحر به منزل برمی گشتند.

رسم شیعه این است که این سه شب را عبادت می کنند که ثواب هزار ماه عبادت را در هرحال درك کرده باشند. از آیات و اخبار برمیآید که در شب قدر سرنوشت بندگان خدا تقدیر می شود. واقعه شهادت حضرت مولى آن هم در شب بیست و یکم ، باز هم براى درك ثواب حزن بر محزونى آل پیغمبر است و الا شب قدر شب عزادارى نیست.

در این ماه مردم اطعام زیاد می کردند.اکثر اعیان هر شب در بیرونى افطار کرده پنج شش الى ده پانزده نفر حاشیه و بعد نوکرهاى درخانه افطار میخوردند. آنها که توانائى این قبیل اطعامها را نداشتند، خرما می خریدند و به مسجد می رفتند و به مؤمنین می دادند. اگر در میان اهل مسجد اعیانى هم بود، این خرما را رد نمی کرد و به آن افطار می نمود که خود بثواب اجابت دعوت برادر دینى رسیده و برادر دینى را هم به ثواب اطعام در افطار دادن، رسانده باشد. زیرا پیغمبر فرموده است واجب و مستحب، فقر و احتیاج خورنده شرط نیست بلکه براى خود عمل، ثواب بسیار نقل شده است.محال بود وقت افطار صداى فقیرى از کوچه بلند شود و چندین نفر داوطلب براى غذا دادن باو از خانه ها بیرون نیایند.

در این ماه کارها تقریبا تعطیل می شد و مردم به عبادت مشغول بودند. اگر کسى طلبى از کسى داشت ،سروقت بدهکار خود نمی رفت.عروسى کمتر اتفاق می افتاد، خرید و فروش و معامله کم بلکه هیچ نبود، مرافعات شرعى در محاضر علماء متوقف می گشت، ادارات دولتى باز بود ولى کسى رجوعى نمی کرد، در دهات هم کارهاى سنگین زراعتى را، حتى المقدور تعطیل می کردند و اگر مثلا درو و خرمن کوبى و از این کارها که تعطیل آن خسارت جبران ناپذیر داشت، پیش می آمد، با رعایت بیشتر از کارگرها، انجام می دادند.

یکى از کارهاى رائج در ماه رمضان، گردش در بازارها بود. مردم، بخصوص اعیان بعد از نماز ظهر و عصر وشنیدن موعظه، براى گذراندن وقت به بازار می رفتند و خریدهائى هم می کردند و به بعضى دکانهاى خرازى و بزازى بخصوص دکان حاجى ابو الفتح بلورفروش حتما سرى میزدند. در حجره هاى سمت شمال مدرسه سپهسالار بزازها براى زنها بساط پهن می کردند و سایر حجرات و ایوانها ،بساط خرازى و بلورفروشى و سمسارى براى مردها پهن می شد و واقعا نمایشگاهی از امتعۀ آنروز کشور بود. کمتر کسى از اهل شهر بود که ماه رمضان یکبار به این نمایشگاه نیاید. ناصر الدین شاه هم یکى دو بار براى گردش به این نمایشگاه آمده، توپ چیت و گاز بین زنها انداخته بود.

روز آخر رمضان موعظۀ واعظین در مساجد راجع به زکوة بدن یا فطریه بود که در اندازه اى که هرنفر باید بپردازد و موقع پرداخت و اینکه بچه اشخاص باید پرداخته شود بحث میکردند.

منبع : عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من یا.. ، تهران، زوار، ۱۳۷۱ ، ج۳ ، چکیده صص ۳۲۷ -۳۳۳